Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرارو- هر روز بعد از ظهر "محمد المسند" دفتر خود را در دوحه، پایتخت قطر ترک می‌کند و به لند کروز سفید رنگ خود پناه برده و به خانه دوم‌اش در بیابان می‌رود. آنجا پشت نمای قلعه مانند پناهگاه او قرار دارد با سه استخر، دو زمین فوتبال، یک سالن بولینگ، یک اصطبل، یک زمین والیبال و یک پلکان پر پیچ و خم در میان امکانات لوکس دیگر.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، او به خبرنگار "نیویورک تایمز" می‌گوید که بازدید روزانه از ملک‌اش در الخور در شمال قطر از زمانی که برگزاری مسابقات جام جهانی قطر را به یک کارناوال طاقت فرسا و شبانه روزی تبدیل کرده به او فرصت استراحت را داده است. پس از مسابقات جام جهانی او قصد دارد به لندن برود جایی که یک مربی شخصی استخدام خواهد کرد تا تمرینات ورزشی انجام داده و هر وعده غذایی را همراه با او بخورد تا مبادا کالری زیادی دریافت کند. با این وجود، مسند می‌گوید ماند خانه بیابانی او همه چیز کاملا عادی است.

او می‌گوید: "من فرد ثروتمندی نیستم". اگر از یک نسل پیش از او در قطر می‌پرسیدید قطعا این حجم از بی توجهی نسبت به نماد‌های آشکار ثروت غیر قابل تصور بود. در بخش اعظم قرن بیستم میلادی قطر چیزی بیش از یک بیابان بی ثمر نبود جایی برای ماهیگیران و غواصان مروارید که از آب شور خلیج فارس امرار معاش می‌کردند.

با این وجود، کشف میادین گازی در سواحل شمالی آن کشور در دهه ۱۹۷۰ میلادی و رونق انرژی ناشی از آن سرنوشت قطر را معکوس ساخت. قطری‌ها هم اکنون از بالاترین میانگین درآمد در جهان همراه با مراقبت‌های بهداشتی رایگان، آموزش عالی رایگان، حمایت از مسکن، مشاغل دولتی مناسب، حمایت مالی از تازه عروس‌ها و یارانه‌های سخاوتمندانه برخوردار هستند.

بخش عمده‌ای از این ثروت شخصی در حریم خصوصی خانه‌های قطری پنهان شده که در‌های آن به ندرت به روی افراد خارجی باز می‌شود و به طور مساوی تقسیم نمی‌شود. قطر کشوری به شدت طبقه‌بندی شده است و تقریبا دو میلیون کارگر مهاجر برای تسهیل یک سبک زندگی مجلل برای حدود ۳۸۰ هزار شهروند قطری استخدام شده‌اند.

اگرچه مساحت قطر به اندازه ایالت کنتیکت امریکاست، اما مهاجران و قطری‌های ساکن قطر فاصله‌ای عظیم با یکدیگر دارند: حداقل دستمزد کارگران مهاجر ۲۷۵ دلار در ماه و میانگین درآمد سالانه قطری‌ها حدود ۱۱۵ هزار دلار است.

همان طور که یکی از کارگران ساختمانی ترک در قطر می‌گوید پدیده‌ای به نام قطری فقیر وجود ندارد. او می‌گوید در اینجا تنها تفاوت میان ثروتمند، ثروتمندتر و ثروتمندترین وجود دارد.

مسند در الخور بزرگ شد جایی که پدرش در کار ساخت و ساز بود و فرزندان اش را در خانه‌ای با آجر گِلی بزرگ کرد. زمانی که مسند نوجوان بود پول فروش گاز عاید دولت قطر شده بود. در نتیجه، دولت پرداخت هزینه برای دانش آموزان باهوش قطری به منظور ادامه تحصیل در دانشگاه‌های خارج از کشور را آغاز کرده بود سیاستی که برای پرورش طبقه‌ای از قطری‌های انگلیسی زبان طراحی شده بود که بتوانند بدون زحمت با سرمایه گذاران غربی تعامل کنند.

مسند در دانشگاه کلرادو تحصیل کرد و اکنون مالک شرکت مشاوره سرمایه گذاری در پروژه‌های ساختمانی در سراسر قطر، بریتانیا و ایالات متحده است. از خانه بیابانی او تا دوحه حدود یک ساعت با خودرو فاصله است. این مسافت به دروازه‌ای ختم می‌شود که نگهبانی در آنجا حضور دارد. او دروازه را باز می‌کند تا منظره‌ای سرسبز و جاده‌ای باریک و پر از درختان نخل نمایان شود. مسند از خبرنگار و عکاس "نیویورک تایمز" استقبال می‌کند و آنان را برای گشت و گذار در ملک اش و هم چنین نشان دادن سالن قلیان و باشگاه ورزشی با خود می‌برد.

در سراسر این ملک هزار گوسفند، هشت غزال، چهار اسب، دو شتر و یک شاهین نیز وجود دارند و مسند از آن تحت عنوان "مزرعه کاری" اش یاد می‌کند که در یک دهه گذشته حیوانات آن را جمع آوری کرده است. مسند در حالی که پرنده شکاری اش روی بازویش نشسته بود توضیح داد که در ابتدا چندان اهل شاهین نبود و دوست اش این شاهین را اوایل امسال به او هدیه داد. او می‌گوید: "یک بار با خود گفتم اگر پول در بیاورم می‌خواهم مزرعه داشته باشم و قصد دارم برای خود هتل بسازم تا در آن زندگی کنم. بنابراین، اگر به دوحه بروید خانه ام در واقع مانند یک هتل کوچک است".

در نقطه‌ای بین اصطبل و ورزشگاه مسند از جاده منحرف شد و از یک چمنزار بکر عبور کرد تا یکی از چندین مهمانخانه اش را به ما نشان دهد. او با چندین متصدی محافظت و نگهداری از محوطه که اهل جنوب آسیا و شرق آفریقا بودند سلام و احوالپرسی کرد. او می‌گوید: "زمانی که به آنان می‌گویید "سلام علیکم" چیز بزرگی را به آنان داده اید. در آن زمان احساس می‌کنند به آنان احترام گذاشته شده است".

این ملک مجلل بازتابی مناسب از هم نسلی‌های مسند است نسلی که بسیاری از آنان بدون برق بزرگ شدند، اما اکنون با خودروی لوکس رانندگی می‌کنند. به نظر می‌رسد این تغییر ناگهانی بخت و اقبال ترس از زودگذر بودن را ایجاد می‌کند گویی ثروت می‌تواند به همان سرعتی که ظاهر شده است از بین برود. بنابراین، آنان باید پول خرج کنند و تا زمانی که ماندگار باشد آن را سخاوتمندانه خرج کنند.

بعد از ظهر همان روز، همسر مسند دختران‌شان و اقوام زن در خانه برای تماشای بازی فوتبال قطر و سنگال جمع شدند. طبق عادتی قطری در آن زمان مردان محل را ترک کردند. زنان روی مبل‌ها جلوی تلویزیون بزرگ نشسته و دختران تی شرت تیم قطر به رنگ بنفش تیره همراه با شلوار جین تنگ پوشیده بودند. هنگامی که مهاجمان قطری خط دفاع سنگال را در هم می‌پیچیدند زنان با فریاد تشویق می‌کردند و می‌گفتند: "ما گل می‌خواهیم! ما گل می‌خواهیم!" و بر طبل‌های سنتی می‌کوبیدند و می‌خندیدند. هر چند دقیقه یک بار کارکنان با لباس‌های بنفش و دستکش‌های نخی سفید سینی‌هایی پر از کاسه‌های شیرینی و کاپوچینو را در فنجان‌هایی با لبه‌های طلا و یک قوری قهوه عربی به جمعیت تعارف می‌کردند.

یکی از دختران می‌گوید در بازی افتتاحیه جام جهانی زمانی که قطر در مقابل اکوادور قرار گرفته بود در استادیوم شرکت کرد، اما در نیمه دوم ناامید از شکست قطر استادیوم را ترک کرده بود. او می‌گوید مردان قطری در استادیوم‌ها به جای تی شرت‌های فوتبال لباس‌های سنتی بر تن می‌کنند و صدای جیغ و دست زدن در میان جمعیت شنیده نمی‌شود. او می‌گوید: "آنجا همه همدیگر را می‌شناختند در نتیجه نمی‌خواستند شرمنده شوند".

یکی از زنان در پاسخ به این که آیا از بازار دوحه که اکنون مملو از انبوه مسافران خارجی است یا از فستیوال‌ها و کارناوال‌های موسیقی که قطر برای مسابقات جام جهانی برگزار کرده بازدید نموده یا خیر می‌گوید این کار را نکرده، زیرا فیلمبرداران شبکه‌های تلویزیونی آنجا بودند و او نگران بود از او عکسبرداری یا فیلمبرداری شود. او می‌گوید دوست دارد حریم خصوصی اش حفظ شود.

این موضوع در مورد قطری‌ها مشهور است آنان خصلتی محافظه کار دارند و میل هستند حریم خصوصی شان محفوظ باقی بماند. زمانی که بازی با سنگال به پایان رسید و قطر بار دیگر شکست خورد زنان برای صرف یک وعده غذایی زیر سایبانی از چراغ‌های چشمک زن و همراهی یک خواننده زنده نشستند. حوالی ساعت ۹ شب مهمانان عبایی را روی شلوار جین و بلوز‌های ابریشمی خود انداختند، کیف‌های برند هرمس شان را به هم بستند و به سمت دروازه حرکت کردند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: قطر ثروت او می گوید جام جهانی قطری ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۵۳۱۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ­الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده­اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه‌­ای شصت­‌متری و وقفی بزرگ کرد.

خانه‌­ای که هر وقت پنجره­‌اش را باز می‌­کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه­‌السلام گره می­‌خورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی­شان می‌­شد.

فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه­ تعلیم در حوزه­ علمیه‌ نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت می‌کنند و همان­جا ماندگار می‌شوند.

فخرالسادات در نجف به دنیا می‌­آید و در سن سیزده سالگی با آیت‌­الله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج می‌­کند. آن­ها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیه‌­السلام زندگی­شان را با عشق آغاز می­‌کنند و حاصل این ازدواج می‌­شود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آن­ها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت­ الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنت­‌الهدی صدر درس می­‌خواندند.

در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت ­الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین ­بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته می‌شد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات می­‌کند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را می­دهد.

بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه­ زندان شد. به دلیل فعالیت‌­های سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال­ ونیم در زندان حزب بعث به سر می‌بردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.

ام علاء در طول زندگی متحمل رنج‌­ها و سختی‌­های زیادی شد. ولی هیچ‌­گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می‌برد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می­‌کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می­‌آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی­داشت.

او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار‌های شخصی­‌اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می‌­داد.

همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌­کرد. به آن­ها می‌­گفت: اگر همه­ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی­‌شوم؛ بلکه افتخار می­‌کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین‌­تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.

در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبه‌روی مامه و هر دو با هم گریه می‌کردند و روضه می‌خواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل ام‌البنین چهار پسر فدا کردی.»

شاید می‌خواست با این کلمات، دل مادر داغ‌دیده‌ام را آرام کند.

مامه دستی به صورتش کشید و میان هق‌هق گریه‌هایش گفت: «من کجا، ام‌البنین کجا ابوعلاء؟ ام‌البنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»

انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.

این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می‌توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • تبادل مرگ و زندگی در جریان اهدای عضو
  • بازگشت محکوم به مرگ از پای چوبه دار
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • امباپه عمارت مجلل راموس را در مادرید خرید
  • نمایش «وضوح ناقص» در خانه عکاسان جوان
  • خودنمایی لوکس‌ترین خودروی خیابان‌های تهران؛ شاهکار ۱۰ میلیاردی! | فیلم
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • کتاب «ادب زندگی» روانه بازار نشر شد
  • افزایش لوکس نوری در بوستان‌های منطقه ۷ اصفهان
  • مغضوب قطری‌ها در دو ماه، ۱۱ کیلو کم کرد!